منم و ...
منم و فکر و خیالت با یه مشت حرف نگفته
با یه دل که خیلی وقته تو شب چشم تو خفته
منم و همین یه دفتر با یه دست که گفتی سرده
دست تهمت خورده من حالا باز یاد تو کرده
منم و گلدون رویا که همش خاکه و خاکه
همه جوونیه من عمریه پشت نگاته
منم و این تن خسته که دیگه رمق نداره
دیگه اون عاشق پرشور پای رفتنو نداره
منم و یه بیت آخر که دیگه چیزی نمونه
که دیگه هرگز قناری قصه عشقو نخونه
وقتی در امتحان فیزیک به سوال معنی دفع بارهای همنام رسیدم ، نوشتم :
یعنی اینکه من و تو هرگز به هم نخواهیم رسید !
وقتی در کنار ساحل با سنگهای کوچک نوشتم عشق
![](https://www.sharemation.com/alefbaweblog/Love%203.jpg)
ابر گفت چه قلب سنگی
ماه گفت چه قلب خاموشی
گل گفت چه قلب بی احساسی
موج گفت چه قلب سیاهی و خواست آنرا خراب کند اما نتوانست !
آنگاه بود که تو گفتی چه عشق استواری !
این جدید ترین شعر این حقیر بود امیدوارم که پسندیده باشید !